انجمنی

ساخت وبلاگ
 

ایمان به سنگ
که سنگم
ایمان به درد

که از بس خورده ام من عین دردم

 

 

انتشار: شعر نو -

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : شعر, , نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 634 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1392 ساعت: 16:46

مسلمین به هوش باشند!

دیوار مسجد الاقصی فروریخت


 دیوار حائل در باب مغاربه در قدس اشغالی امروز به دلیل حفاریهای رژیم صهیونیستی بر روی منازل فلسطینی ها فرو ریخت.

ا ین روزها اخبار از گوشه و کنار جهان به خصوص جهان اسلام خبر از وقوع اتفاقتی میدهند که نشان دهنده حرکت های خزنده و ضداسلامی جدیدی است.

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : تاریخ, سیاسی, دینی, نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 602 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1392 ساعت: 22:30

روز شنبه مورخ 3 اسفند 92، ظهر بود که مسیرم به حرم شاهچراغ(ع) افتاد. رفتم تا نماز ظهر را آن جا بخوانم. 

بعد از نماز در خلوت خودم در صحن پشتی ضریح (بالاسر) نشسته بودم و در فکر رفتم. در افکار خویش مشغول بودم که ناگاه سخن مردی میانسال مرا به خود آورد که می گفت: این جوریشو دیگه ندیده بودیم.

هر کس به طریقی به عبادت بنشیند
تا ذات طریقت به عبادت بشناسد


انتشار: شعر نو -


روز شنبه مورخ 3 اسفند 92، ظهر بود که مسیرم به حرم شاهچراغ(ع) افتاد. رفتم تا نماز ظهر را آن جا بخوانم. 

بعد از نماز در خلوت خودم در صحن پشتی ضریح (بالاسر) نشسته بودم و در فکر رفتم. در افکار خویش مشغول بودم که ناگاه سخن مردی میانسال مرا به خود آورد که می گفت: این جوریشو دیگه ندیده بودیم.

ابتدا گمان کردم که افکارم از دایره ذهن بیرون جسته و ایشان را تعجب برانگیخته است. اما مرد میانسال که تسبیح به دست با موهای جو گندمی و ریش از ته تراشیده در حال درآوردن کتش بود با پوزخندی دوباره همان جمله را تکرار کرد. نگاهش را که پیمودم متوجه مردی روستایی شدم که ساک ورزشی آبی رنگی را کنارش گذاشته بود و در حال خواندن نماز بود. اولش درست متوجه نشدم اما خیلی زود وقتی وقتی به رکوع رفت منظور مرد میانسال بغلیم را متوجه شدم.

مرد روستایی میانسال نمازش را آن چنان با عجله می خواند که هیچ کدام از ارکان و ترتیب نماز را رعایت نمی کرد. رکوعش در حد دست گذاشتن روی رانهایش بود. و سجده اش سرش نرسیده به مهر بدون این که حتی پاهایش را به درستی خم کند بر میداشت و هنور کمر راست نکرده دوباره همان. در بین نماز سرش را به هر سوی می چرخاند.

مرد میانسال کنار دستی ام گفت: آخر من نفهمیدم کجایش نماز بود کجا رکوعو کجا سجود.

در آن لحظه به یاد چیز خواصی افتادم. وقتی سر کلاس دینی می خواندیم که در نماز باید به گونه ای بایستی و قیامو رکوع و سجود را انجام بدهی که بگویند این دارد نماز می خواند. و من همیشه فکر می کردم مگر می شود که چنین نباشد.

در همین اوهام بودم که این اشعار جاری شد:

هر کس به طریقی به عبادت بنشیند
تا ذات طریقت به عبادت بشناسد
آن کس که طریقت به حقیقت بشناسد
در امر عبادت به حقیقت بنشیند
چون حق عبادت به حقیقت به در آرد
با ذات حقیقت به پیوند درآید
پس کل جهان زیر درآرد به نگاهی
دیگر کس و ناکس بشناسد به نگاهی
چون در نگهش نورز انوارخداییست
عالم شودش زیر ز الطاف الهیست


حرم شاهچراغ 3 اسفند92

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 623 تاريخ : دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت: 18:12

خبرنامه